تفکرات من

وبلاگی برای بیان بخشی از عقاید،تفکرات،تجربیات و مشاهدات من

تفکرات من

وبلاگی برای بیان بخشی از عقاید،تفکرات،تجربیات و مشاهدات من

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

امروز اتفاق خیلی جالبی برام افتاد. دو روزی میشه که من درگیر تبدیل یک فایل متنی به csv هستم. البته دستی هم می تونستم با اکسل این کار رو انجام بدم، ولی دلم می خواست با پایتون اسکریپت بزنم. اصل کد مشکل خاصی نداشت، ولی در خروجی یک مشکل کوچیک وجود داشت که بین هر دو سظر، یک سطر خالی ایجاد می کرد و اون هم به خاطر وجود کاراکتر '\n'  بود. این دو روز رو داشتم صرف حل این مشکل می کردم که خب توی دنیای کدنویسی و برنامه نویسی چیز عجیبی نیست. ولی یک موضوع عجیب این بین وجود داشت و اون هم این بود که بعد از حل مشکل، به نکته جالبی برخوردم. نکته این بود که می تونستم به جای این همه کدنویسی، و حتی بدون استفاده از اکسل یه کار خیلی راحت تر انجام بدم. تغییر نام فایل! فقط همین...

واقعا خنده داره که کاری که به این راحتی میشد انجام داد، با صرف دو روز وقت انجام شد. دلیل اصلیش چیزی نبود جز نادانی من و این که نمی دونستم تفاوت چندانی بین فایل csv و فایل متنی وجود نداره. مشکلات زیادی رو میشه با کمی مطالعه و دانستن، خیلی راحت و در زمان اندک حل کرد. ولی ما گاهی به دنبال یه راه خاص و عجیب و پیچیده ایم. یادمه چند سال پیش هم در مورد یک موضوعی کلی استرش داشتم. ولی بعد از این که در موردش مطالعه کردم و ابعادش برام مشخص شد، دیگه ترسی از اون نداشتم. قبل از این که دنبال اولین راه حل ممکن بریم، خیلی خوبه که کمی وقت بذاریم و دنبال راه حل های منطقی تر باشیم. یه جمله ای رو احتمالا شنیده باشید که منتسب به بیل گیتس هست. مضمون جمله اینه که "دوست دارم آدم های تنبل رو استخدام کنم. اونها همیشه به دنبال راحت ترین راه حل هستند!" نمی دونم آیا بیل گیتس این جمله رو گفته یا نه، ولی نتیجه خوبی میشه از جمله گرفت، این که اگه جسما تنبل باشیم مهم نیست. مهم اینه که از جنبه فکر و روح تنبل نباشیم.

  • تفکرات من
  • ۱
  • ۰

یه سوالی که گاهی ذهنم رو درگیر می کنه اینه که آدم ها در شرایطی که تحت فشار بیشتری هستند کار بهتری انجام میدن و خروجی بهتری دارن یا در شرایط عادی و نرمال؟ 

شاید در حالت کلی بشه گفت سه دیدگاه وجود داره:

دیدگاه اول اینه که وقتی شخص تحت فشار بیشتری قرار می گیره و مجبور میشه کار سخت تری انجام بده، حتی اگه بتونه هفتاد درصد کار رو انجام بده، این هفتاد درصد در نهایت کار بزرگی میشه. 

دیدگاه دوم اینه که اگه شخص تحت فشار زیاد قرار بگیره و بار زیادی روی دوشش بذارن، زیر اون بار له میشه و می شکنه و در نهایت نمی تونه کار خوبی ارائه بده. پس کار در شرایط عادی و در اوقاتی که بار اضافی روی دوش شخص نمی ذارن، در آرامش و با نتیجه بهتری انجام میشه.

دیدگاه سوم هم که یه دیدگاه فازیه میگه: It depends :D.  بستگی داره به اون شخص، به کار، به محیط و سایر موارد. 

مطمئنا در این راستا تحقیقات علمی زیادی انجام شده و جواب های خوبی برای این سوال وجود داره. ولی من یه تجربه شخصی رو می خوام بگم. اگر دیدگاه سوم رو کنار بذاریم و فقط بخواهیم بین دیدگاه اول و دوم یکی رو انتخاب کنیم، باید گفت که خیلی عجیبه ولی دیدگاه اول در تجربه درست تر از کار در اومده. معمولا حداقل میشه گفت در محیط های دانشگاهی، اساتیدی که سخت میگیرن و پروژه های سنگینی برای بچه ها تعریف می کنن، در نهایت دانشجوهای بهتری تحویل جامعه میدن تا اون هایی که یه پروژه ساده رو در نهایت مهربونی و ساده گیری برای دانشجوها تعریف می کنند. وقتی استاد سخت میگیره و با دانشجو شوخی نداره، دانشجو مجبور میشه با سخت کوشی اون کاری که ازش خواسته شده انجام بده و البته استرس زیادی رو هم تحمل می کنه، ولی خروجی قابل قبول تری تولید می کنه. اگر مشت رو نشونه خروار بدونیم، میشه این مورد رو تعمیم داد و در زمینه های دیگه ای هم مصادیقی پیدا کرد که این مورد درست عمل می کنه. شاید عجیب باشه ولی واقعیه...


پی نوشت: در ارتباط با این موضوع، تماشای فیلم Whiplash محصول سال 2014  رو توصیه می کنم. 

  • تفکرات من