تفکرات من

وبلاگی برای بیان بخشی از عقاید،تفکرات،تجربیات و مشاهدات من

تفکرات من

وبلاگی برای بیان بخشی از عقاید،تفکرات،تجربیات و مشاهدات من

طبقه بندی موضوعی

۳ مطلب با موضوع «تفکرات من» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

به عنوان یه یادداشت این مطلب رو می نویسم تا شاید بعدا بیشتر در موردش حرف بزنم.

در جاهل بودن بشر همین بس که زمان رو خطی می بینه.. مشکل اینه که نمی تونم این جمله رو ثابت کنم. و البته مشکل قبل ترش اینه که اصلا به خودم ثابت نشده:D . یه چیزی رو مطمئنم و اون هم اینه که هیچی از زمان نمیدونیم، هیچی. یه پدیده روتین و معمول به نام "خواب دیدن" رو نمی تونیم از نظر علمی توصیف کنیم. نمی دونیم که اصلا چرا خواب می بینیم؟ چجوری می بینیم؟ چطوری افرادی رو می بینیم که دیگه بین مون نیستن؟ آیا فقط زاییده خیال ما هستن یا این که واقعا خودشون رو می بینیم؟ کجا هستن که می بینیمشون؟ اونا میان پیش ما یا ما میریم پیش اونا؟ اصلا سوال قبلی من سوال درستیه یا نه؟ چون وابسته به مکانه و اول باید بدونیم مکان چیه که خب این مبحث هم میره پیش برادرش یعنی زمان ;) به عبارتی بی پاسخه. نمی فهمم چجور توی خواب به افراد نکاتی گفته میشه که توی بیداری هیچ کس نمی تونه بهشون دسترس داشته باشه. وقتی به نوعی از آینده در خواب باخبر میشیم این یعنی این که زمان خطی نیست و وقایع اتفاق افتادن که بهمون خبر داده میشه؟ یا این که به زنجیره علی معلولی ربط داره که اعمال زمان حالمون منجر به اون پدیده در آینده میشه؟ شاید هم گزینه سومی وجود داره و اون هم اینه که وجود داناتری(خدا) از آینده خبر داره و می خواد که بخش هاییش رو فاش کنه؟ نمی دونم. گیجم. زمان، خواب و رویا، آینده، گذشته، خطی بودن یا نبودن این ها همه مسایلی هستن که در موردش سوال های زیادی دارم و جوابی ندارم. 

همه این موارد به یک طرف، چرا امروز که داشتم به غیرخطی بودن زمان فکر می کردم، به طور اتفاقی فیلمی که مدت ها توی هاردم بود رو دیدم که درباره همین موضوع بود! از هر طرف که فکر می کنم نمی تونم بگم اتفاقی بوده. و اگر اتفاقی نبوده، رنجیره اتفاقاتی که منجر شد من امشب  فیلم ببینم رو چجوری میشه توضیح داد؟ خرافاتی نیستم به هیچ وجه فقط می تونم بگم هنوز خیلی چیزها رو نمی دونیم، خیلی. خیلی که چه عرض کنم، شاید بشه گفت هیچی، بله هیچی...

  • تفکرات من
  • ۱
  • ۰

پیش نوشت: این مطلب رو می نویسم، چون می خوام یادم بمونه. مطمئنا برای هر کسی که اون رو بخونه تکرار مکرراته. ولی این روزها واقعا به اون رسیدم و امیدوارم بتونم بیش از قبل بهش توجه کنم. 



"ما همانی هستیم که خودمان فکر می کنیم." در نگاه اول این جمله خیلی ساده ست و همگی به نوعی اون رو قبول داریم. ولی در عمل شاید خیلی ها به اون عمل نکنن. مثلا چند نفر رو می شناسیم که تصمیم می گیرن کاری رو انجام بدن و وقتی نظرات مخالف رو می شنون باز هم همون راهی رو ادامه میدن که بهش ایمان دارن؟ چند نفر رو می شناسیم که وقتی می بینن که چند نفر مکررا بهشون یه صفتی رو نسبت میدن، به شک نمیفتن که نکنه من واقعا این طوری هستم! من که زیاد ندیدم. چون بیشتر افراد به اون چیزی که خودشون فکر می کنن ایمان ندارن. و وقتی می بینن نیروهای خارجی خلاف جهت اون ها رو تایید می کنن، به تدریج سست میشن و از تصمیمشون منصرف میشن. این افراد اعتقاد ندارن که هر کاری که توی ذهنشونه و هر صفتی که خودشون برای خودشون قائل هستن، همون درسته نه چیز دیگه. 

هر لحظه که به این باور برسیم که ما می تونیم، ما باهوشیم، ما خوشبختیم، ما دلسوزیم، ما همت داریم و ما ... از همون لحظه "ما می تونیم، ما باهوشیم، ما خوشبختیم، ما دلسوزیم، ما همت داریم و ما ...". و هر لحظه که به این باور برسیم که ما نمی تونیم، ما کوته فکریم، ما بدبختیم و ما ... از همون لحظه "ما نمی تونیم، ما کوته فکریم، ما بدبختیم و ما ...". 

چند دانشجو رو دیدین که در دوران تحصیلشون اعتقاد داشته باشن که می تونن یه کار مرتبط با رشته شون انجام بدن؟ چند نفر رو دیدین که معتقدن می تونن با دست خالی کار بزرگی رو به ثمر برسونن؟ من فکر می کنم فکر و اندیشه و درون آدم هاست که نیاز به تغییر داره. بزرگ ترین تغییر، تغییر درون آدم هاست. تا زمانی که خود فرد به این نتیجه نرسه که تنبله، تنبل نیست، تا زمانی که خود فرد به این نتیجه نرسه که خوشبخته، خوشبخت نیست. همه چیز به درون خودمون بر می گرده. بعد از اون مرحله همه چیز درست میشه و شامل این ضرب المثل میشیم که"از کوزه همان برون تراود که در اوست."



  • تفکرات من
  • ۰
  • ۰

با سلام

این وبلاگ رو ایجاد کردم تا هر موضوع یا مطلبی که ذهنم اجازه بده بیرون بریزم رو در این جا قرار بدم. راستش الان که دارم اولین پست رو می نویسم یه حس نوستالژیک درونم ایجاد شده. حدود سال های 88 تا 90 نویسنده یه وبلاگ تکنولوژی بودم که با همکاری تعدادی از دوستام دور هم اخبار و تحلیل های دنیای تکنولوژی رو اونجا می ذاشتیم. وبلاگمون رو خیلی دوست داشتم و از نوشتن توش احساس خوبی داشتم. جا داره الان که دارم این کلمات رو تایپ می کنم از مرحوم گودر (گوگل ریدر) عزیر هم یادی بکنم. جایی که علاوه بر دنبال کردن فید سایت های مورد علاقه ام، از مطالب سایر دوستان نیز واقعا استفاده می کردم و جوی بود که بیشتر افراد اون، افرادی بودن که به فکر و اندیشه اهمیت می دادن. 

اسفند سال 94 این وبلاگ رو ایجاد کردم ولی امروز به تاریخ 26 خرداد 95 مشغول ارسال اولین پست هستم. امیدوارم بتونم به صورت پیوسته موضوعاتی که به ذهنم می رسه، یا چکیده ای از کتاب هایی که می خونم و یا خلاصه ای از فیلم هایی که می بینم رو در این جا قرار بدم. مطمئنا مطالب وبلاگ محدود به این موارد نخواهد بود و از هر دری سخنی نوشته خواهد شد. 

چند شبیه که قبل از خواب به نوشتن در این جا فکر می کنم. به نظرم هر فردی باید یه روزی دست به قلم یا دست به کیبرد بشه و بنویسه. فکری که نوشته بشه، پخته تر میشه، و مطالعات بیشتری راجع به اون میشه و این باعث میشه اون فکر برای خود نویسنده ماندگار تر بشه. از طرفی نویسنده سال ها بعد اون تفکرات رو می خونه و می تونه یه ارزیابی از خودش، پیشرفت یا پسرفت تفکراتش و تغییراتی که در طی روزها و سال ها متحمل شده داشته باشه. 

اگر می خواستم خودم رو درگیر تنظیمات فنی و کدنویسی و امثالهم بکنم، شاید فرصتی برای نوشتن پیش نمیومد. فعلا از این جا شروع می کنم تا ببینم بعدا چی پیش میاد. همین شروع رو دوس دارم، حتی اگر باید زودتر اتفاق میفتاد.


یا علی 

  • تفکرات من